مردي بالاتر از ابرها
پرافتخارترين کوهنورد ايران که حدود دو ماه قبل دوازدهمين قله بالاي هشت هزار متري خود را هم فتح کرد از تلخيها و شيرينيهاي اين سالها گفت.
به گزارش تبریز مدرن به نقل از ایسنا، وقتي در خيابان راه مي رود، کسي سراغش نمي آيد تا با او عکس يادگاري بگيرد يا با او احوالپرسي کند. از عابرين هم که در مورد نام و رشته او سوال مي کنيم او را نمي شناسند و مي پرسند که آيا او اصلا ورزشي است!؟ از همه مهمتر اينکه او خودروي مدل بالايي ندارد تا با آن بتواند به بقيه ورزشکاران و هم رشته اي هاي خودش فخر بفروشد. با اتوبوس و تاکسي اين طرف و آن طرف مي رود اما در عين اين سادگي افتخاراتي دارد که در بين حدود هفت ميليارد نفر جمعيت جهان تنها کمتر از 30 نفر به آن رسيده اند. مانند کوه ساکت است و به سختي مي توان از او حرف کشيد. کمي خشک و سرد است و کمتر مي گويد و مي خندد. بيشتر شنونده است و سعي مي کند توانايي اش را در عمل نشان دهد.
عظيم قيچيساز که از نوجواني کوهنوردي را شروع کرده اکنون روزهاي سرنوشت سازي را پيش رو دارد. پرافتخارترين کوهنورد ايران که تابحال توانسته دوازده قله بالاي هشت هزار متري جهان را فتح کند با حضور در خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا)، به سوالات خبرنگار ايسنا پاسخ داد.
متن کامل گفت و گوي او با سرويس ورزشي را در زير مي خوانيد.
ورزش را از چه زماني آغاز کردي؟
15 – 16 ساله بودم که به سبلان مي رفتم، ولي ورودم به ورزش با دوچرخهسواري کوهستان بود. در مسابقات کشوري دوچرخه سواري هم شرکت داشتم و مقام هايي نيز دارم، ولي چون با رقابت ميانه نداشتم به کوهنوردي روي آوردم. لذا بعد از يکي از مسابقات بود که با دوستان دوچرخه سوارم خداحافظي کردم و گفتم که ميخواهم وارد کوهنوردي شوم. الان هم با احد کاظمي، قادر ميزباني و جهانيان که از دوچرخهسواران حرفه اي پتروشيمي تبريز هستند دوست صميميام. سپس وارد اردوهاي تيم ملي شدم که آن زمان برگزار ميشد.
چگونه وارد کوهنوردي و هيماليانوردي شدي؟
من سن و سالم کم بود و تازه وارد کوهنوردي شده بودم. وقتي به هيات کوهنوردي تبريز مي رفتم پوستري روي ديوار نصب شده بود. وقتي به آن نگاه ميکردم به خودم ميگفتم آيا ميشود اين قله را صعود کرد ؟! جالب است بدانيد که يک سال بعد من روي آن قله کار کردم. منظورم سال 82 است که متاسفانه طي آن صعود حادثه اي براي محمد اوراز و مقبل هنرپژوه رخ داد و نتوانستيم اين قله را صعود کنيم.
کوهنوردي چه لذتي دارد؟ آيا مثل فوتبال، واليبال، بسکتبال و يا رشته هاي ديگر است که بيننده داشته باشد و از ديدن آن لذت ببرند؟
کوهنوردي حرفهاي، شته اي است که لذت بالايي ندارد، نظر شخصي من اين است که لذت کوهنوردي در کوهپيمايي و صعود به همين کوههاي خودمان است. هيماليا نوردي لذت خاصي ندارد، چون خطرناک است .اين کار، يک کار جدي است و به جهاتي مثل رفتن به جنگ است، چرا که ممکن است برگردي يا برنگردي! لذت بردن در همياليا در درجات دوم و سوم است. در عالم جواني و نوجواني همه دوست دارند در عرصه ورزش جزو بهترين ها باشند. من هم آمده ام تا در اين عرصه افتخاري را براي ايران کسب کنم.
دليل عدم موفقيت برخي کوهنوردان براي صعود به قلل چيست؟
به عوامل زيادي بستگي دارد از جمله توان فرد، درجه سختي قله، ارتفاع، موقعيت و شرايط منطقه و خيلي چيزهاي ديگر. چيزي که همياليا و صعود به هشت هزار را سخت ميکند کمبود اکسيژن است. ارتفاع زياد است و مدت زماني براي هم هوايي و سازگاري بدن نياز است که همين مدت زمان باعث ميشود کوهنورد از لحاظ روحي و رواني و جسماني تحت فشار باشد. در هيماليا تجربه حرف اول را ميزند، اکثر نفراتي که در صعودهايشان موفق نميشوند ممکن است در زمان حضور در بيس کمپ (کمپ اصلي) تا روزهاي رفتن به ارتفاعات بالاتر از لحاظ جسمي يا روحي تحليل رفته و يا مريض شده باشند يا حادثهاي پيش آمده که قسمتي از تواناييشان را از دست داده اند. در اين زمان است که آن کوهنورد از خودش مي پرسد من براي چه آمدم اينجا؟ اگر صعود کنم چه ميشود؟ صعود نکنم چه ميشود ؟ و با اين حرفها براي خودش چالش ايجاد مي کند که بسيار آزار دهنده است و اين اولين گام براي ناکامي است. البته بر عکس اين هم صادق است، نبايد بيش از حد به خود مغرور بود و در شناخت تواناييها اشتباه کرد که اين خود خيلي خطرناک است.
* مسائل رواني تا چه اندازه بر وضعيت ورزشکار تاثير دارد؟
حفظ روحيه و شرايط جسمي اهميت زيادي دارد. در صعودها بيش از پنجاه درصد موفقيت، به قبل از بالا رفتن مربوط مي شود و اصلا به کوه ربطي ندارد. به طور مثال مهم است که با چه شرکتي قرارداد مي بندند، در منطقه چه تيمهايي هستند،چه زماني به منطقه مي رسند، آيا دير به منطقه رسيده اند،آيا زود رسيده اند. منبع هواشناسي آنها در منطقه چيست؟ تجهيزاتشان چطور است و ....
چه معيارهايي براي انتخاب همنوردانت در صعودهايت داري؟ چگونه خيلي راحت کوهنورداني را پيدا مي کني و با هم صعود مي کنيد؟
در مسير رفتن به کمپ اصلي و شروع کار کوهنوردي حدود يک هفته زمان وجود دارد که معمولا در اين مسير همه کوهنوردان به ناچار در يک خودرو با هم هستند و اين زمان باعث مي شود کوهنوردان با هم صحبت کنند و ارتباطات آغاز شود. در اين مسير با همديگر آشنا مي شويم و نفرات با هم هماهنگ ميشوند و آرام آرام يک همنورد در سطح خود را پيدا ميکنند. غالباً شناخت در آنجا به دست ميآيد. خصوصيت اصلي همنورد اين است که شرايطي نزديک به خودت داشته باشد، نه بهتر باشد نه ضعيفتر.
در صعودهايت تنها بودهاي؟ آيا تا بحال شده که از يک کوهنورد ايراني خواسته باشي کنارت باشد؟
از اين 12 صعود چهار موردش را کنار ديگر اعضاي تيم ملي انجام دادم و ساير دوستان ايراني در کنارم بودند. من در ايران دوستان و همنوردان خوبي مثل محمود هاشمي، ايرج معاني، رضا زارعي حسين مقدم، حسن نجاريان و جلال چشمه قصاباني دارم که تجربه صعود به چندين قله هشت هزاري را دارند. از خانمها نيز با شادروان ليلا اسفندياري همنوردي داشتم و با پروانه کاظمي که سابقه ي چهار هشت هزاري را دارد دوست هستيم.
به نظر ميرسد صعود تنهايي را ترجيح ميدهي؟
البته که اگر در اين صعودها يک همنورد ايراني باشد تا همکلام و همراه شويم خيلي خوب است. اما هيماليا خطرات خاص خود را دارد و ممکن است اين سفر، آخرين سفرت باشد. وقتي يک ايراني همراه تو باشد و به فرض اينکه اتفاقي رخ دهد، خانوادهاي که عزيز خودش را از دست داده، به نوعي همه چيز را از چشم کوهنوردي ميداند که سالم برگشته و شايد حتي او را مقصر اصلي براي از دست دادن فرزندشان بدانند. اين اولين دليل ورود به حاشيه است و وقتي اين مساله وجود نداشته باشد خيالم براي صعود راحت است و مي دانم که مسئوليت هيچ کس با من نيست و مسئوليت من هم با هيچ کسي نيست. تنها دليلي که تنها مي روم اين است؛ در غير اين صورت دوست داشتم همنورد داشته باشم.
کدام يک از قله هايي که فتح کردي برايت جذابتر بوده و کدام يک را دوست داري بعدا دوباره باز هم صعود کني؟
کوهنوردي براي من کل زندگيام نيست، بخشي از زندگي ام است. دوست ندارم کل زندگيام را پاي کوهنوردي بگذارم، چون قلل هشت هزار متري خطرناک هستند و هرگز نميخواهم ريسک کنم تا روي اين قلههاي خطرناک کار کنم. همچنين دوست ندارم روي يک قله دوبار کار کنم. من در تمام اين فتوحات تنها يک بار روي هر قله کار کردهام و در هيچ يک از آنها از شرپا (باربرهاي محلي) استفاده نکردهام و تجهيزات مورد نياز صعود را خودم حمل کردهام.
در مورد خطراتي که در کوهنوردي وجود دارد و تو آنها را لمس کرده اي بيشتر بگو؟ چه خواسته اي از کوهنوردان ايران داري؟
عدم آگاهي و صبر و تحمل کافي نداشتن و آماده نبودن در تمام ابعاد مهمترين موارد است. خواهشمن از جامعه کوهنوردياين است که از تجربيات ديگران استفاده کنند. ما در ايران کوهنوردان باتجربه زيادي داريم که ميتوانند تجربياتي که دارند را در اختيار ديگران قرار دهند. در چند سال اخير کوهنوردان زيادي را از دست داده ايم، اينها ضايعات تأسف آور و خيلي سنگيني است. اميدوارم که کوهنوردان ما از اين تجربيات استفاده کنند و اشتباهات را تکرار نکنند.
تو به عنوان پرافتخارترين کوهنورد ايراني آيا به کوهنورداني که مي خواهند به قله اي که تو آن را فتح کرده اي مشورت هم مي دهي؟ آيا آنها از تو در مورد آن صعود چيزي مي پرسند؟
تا به حال نشده که فردي يا گروهي از من مشورت جدي و دقيق بخواهد شايد خودشان تجربه دارند و يا از تجربه ديگران بهره گرفته اند.براي خودم هم جاي تعجب است. عمدتاًاز دورشرايط آن صعودها و کار آن افراد يا گروه را ميپرسم و دنبال ميکنم.
خودت از تجربيات ديگران استفاده مي کني؟
بله. از تجربيات همه در داخل و يا خارج استفاده مي کنم. حتي در فرودگاه و يا در صعودهايي که مي روم در مورد بقيه قلل سوال مي کنم. مثلا امسال وقتي به تبت رفتم همه فکر ميکردند که من روي هر دو قله چوآيو و شيشاپانگما کار خواهم کرد چون اين دوقله در آنجا هستند و گرفتن ويزاي تبت هم بسيار مشکل است. اما با تحقيقاتي که داشتم برخي دوستان گفته بودند بارندگي در قله شيشاپانگما در پاييز زياد است و ممکن است خطرناک باشد. همين تجربه باعث شد فقط چوآيو را بروم و روي آن قله در زمان ديگري کار کنم. من در 12 صعودي که داشتم روي هر قله يک فقط بار کار کردهام و اين نشان ميدهد که به کوچکترين تجربيات هم توجه جدي دارم.
اطلاعات فني هر قلل مدنظرت را از کجا به دست ميآوري؟
پرس و جو و سوال از ديگران، چه کوهنوردان داخلي و چه کوهنوردان خارجي. معتقدم کوهنورد نبايد در اخذ تجربه خود را محدود کند.
آيا از کوهنوردان ايراني در اين صعودها همراه شما بوده اند؟
چندين بار اتفاق افتاده و دوست دارم با هم باشيم. ولي به آنها گفته ام مشروط بر اين که از ايران، به صورت جداگانه خارج شويم. اين خروج جداگانه نشانگر اين است که مسوليت هر کدام از ما با خودش است و فرد همراه او هيچ مسئوليتي ندارد. در واقع به همان دليلي که در سئوالات قبلي پاسخ دادم. البته در منطقه و زمان صعود با هم هستيم و با هم همکاري ميکنيم.صعودهايي هم با کوهنوردان ايراني داشتهام. مثلاً در ماناسلو با مهدي قلي پور و در گاشربرومها با برادران بهادراني، محمود هاشمي، حسين مقدم، ايرج معاني و کورش نگهبان با هم بودهايم.
در آستانه پيوستن به باشگاه هشتهزارتاييها قرار گرفتهاي. اتفاقي که هنوز براي هيچ ايراني رخ نداده است. صعود به 14 قله بالاي 8 هزار متر و پيوستن به اين باشگاه از چه زماني در رهنت شکل گرفت؟
بعد از صعود سوم يا چهارم، هر کوهنوردي فکر صعود به هر 14 قله در ضمير ناخودآگاهش زنده ميشود و دوست دارد که بازهم ادامه دهد. اين علاقه اي است که پيدا مي شود و نمي شود به کسي در اين باره خرده گرفت و يا او را از اين کار بازداشت.
چه توصيه اي به کوهنوردان جوان داري که تازه مي خواهند اين رشته را شروع کنند؟
پيش شرط اول علاقه است. کوهنوردي رشته اي نيست که درآمدزا باشد و هزينه زيادي را مي طلبد. قبل از اينکه اين کار را شروع کنند پيشنهاد مي کنم خودشان را آماده هر نوع سختي کنند و از هيچ کس انتظار نداشته باشند. در جامعه ما حمايت و پشتيباني از کوهنوردي بسيار کم است، بنابراين فرد بايد پيش فرض خود را روي صفر بگذارد و اين که هيچ کسي در کنارش نخواهد بود. هر کوهنورد بايد روي توانايي و قدرت خودش از نظر مالي تکيه کند و همه اين شرايط را براي خودش تعريف کند.او نبايد انتظار کمک داشته باشد، وقتي انتظاري نداشته باشي خيلي از کارها برايت ساده ميشود.برخي اين شرايط را براي خودشان به خوبي حلاجي نکرده اند. خيلي ها زحمت مي کشند، ولي وقتي آز آنها تقديري نميشود دلزده، سرخورده و مأيوس ميشوند. هر کسي که مي خواهد به کوهنوردي بيايد بايد براي خودش تعريف کند که در اين رشته دنبال چيست.
هدف تو از روي آوردن به کوهنوردي چه بود؟ آيا انتظار کمک داشتي؟
من در راه رسيدن به هدفم که همان باشگاه 14 تايي ها است مهم نيست که حمايت شوم يا نشوم. 10 سال از عمر و جواني ام را در اين راه گذاشتهام. بالاترين سرمايه زمان و جان ماست که گذاشتهام. در اين قضيه به کم و زياد تقديرها توجه نميکنم . هر سال تعداد زيادي مدال در مسابقات مختلف توزيع مي شود و جمعيت جهان حدود هفت ميليارد نفر است اما از بين اين همه انسان فقط تاکنون 30 نفر از 9 الي 10 کشور موفق شدهاند به هر 14 قل? بالاي هشتهزارمتري جهان صعود کنند و به باشگاهي موسوم به هشت هزاريها بپيوندند. جالب اينکه از بين اين 30 نفر فقط 14 نفر هستند که اين صعودها را بدون بهرهگيري از کپسول اکسيژن مصنوعي انجام دادهاند. من نيز تلاش دارم بهعنوان اولين ايراني نام خود و کشورم را در اين باشگاه ثبت کنم و افتخاري قابل توجه را براي کشورم به دست بياورم.
آيا انتظار نداري از تو تقدير شود؟
همه انتطار دارند ولي نبايد هدف اصلي را تحت الشعاع قرار دهد. به نظرم خيلي بيارزش است که انسان جانش را با جايزه و تقدير برابر کند به خصوص در کوهنوردي. اين رشته مثل فوتبال نيست که گل بزني يا بخوري. اگر شکست بخوري احتمال دارد جانت را از دست بدهي.
شغل پرافتخار ترين کوهنورد ايران چيست؟
من دانشجوي کارشناسي رشته تربيت بدني هستم و يک کارمند معمولي در شهرداري تبريز .من ورزش را به صورت حرفهاي دنبال ميکنم ولي درآمدم از ورزش نيست. در صورتي که ورزشکار حرفه اي که عمده هزينه هايش بواسطه ورزش است؛ درآمدش هم از ورزش تامين شود.
کوهنوردان مطرح خارجي هم دچار مشکلات مالي هستند؟
اغلب کوهنوردان خارجي با شرکتها و بانکها قرارداد مي بندند، آرم و لوگوي آن موسسات را روي لباس هايشان ميزنند يا با هماهنگي آنها گزارش برنامه صعود خود را ارائه ميدهند. اين کوهنوردان از اين طريق هزينه هايشان را جبران مي کنند و درآمدي هم بدست مي آورند.
گزارش فني صعودها تا چه حد مي تواند براي استفاده بقيه کوهنوردان قابل اتکا باشد؟
در صعود به گاشربروم يک و دو گزارش صعود خودم را در تبريز ارائه دادم که تا 300- 400 نفر هم حضور داشتند. اما از دو سال قبل به بعد ديگر فرصتي فراهم نشده تا گزارشي ارائه دهم. البته همه گزارش برنامه ها را براي خودم مکتوب کردهام ولي اگر بخواهم ارائه کنم براساس مخاطبم بازنويسي مي کنم.
تو به عنوان پرافتخار ترين کوهنورد ايراني تجربه گرانبهايي داري، آيا قصد نداري اين تجربيات را به رشته تحرير درآوري و آنها را به صورت يک کتاب در اختيار بقيه افراد هم بگذاري؟
در فکرش هستم بعد از اتمام اين صعودها کتابي را در اين زمينه به چاپ برسانم. دراين کتاب قصد دارم برخي نوشته ها و مکتوبات، عکسها و خاطرات خودم را چاپ کنم. البته هزينه چاپ اين کتاب خيلي بالا است و به دنبال اسپانسرش هستم که هنوز پيدا نکردهام.
دو صعود باقيمانده به شيشاپانگما و لوتسه را چه زماني انجام خواهي داد؟
اگر بتوام در بهار 93 اين دو صعود را انجام خواهم داد. برنامه اولم صعود به شيشاپانگما است. من در دنياي کوهنوردي در رؤيا زندگي نميکنم. سعي ميکنم از کوهنوردي لذت ببرم اما اين ورزش براي من همه چيز نيست. از حالا نميتوانم بگويم براي آينده چه برنامههاي ديگري دارم .اگر موفق شوم و بتوانم اين دو قله را هم صعود کنم، رکورد جديدي را به نام خودم و ايران ثبت خواهم کرد و اولين کوهنورد لقب مي گيرم که در مدت 6 تا 6 و نيم سال اين قلل را فتح کردهام. رکورد قبلي هفت و نيم سال بود.
فکر مي کني بتواني به باشگاه 14 تايي ها بپيوندي؟
اين موضوع نه منفعت مالي و نه مدال جهاني دارد بلکه فقط يک رکورد و يک اعتبار جهاني محسوب ميشود که به عنوان جايگاه کوهنوردي در يک کشور نيز قلمداد ميشود. البته نميتوان صد درصد پيشبيني کرد که من به اين باشگاه خواهم پيوست، چون در هيماليانوردي نميتوان هيچ صعودي را پيشبيني قطعي کرد. مثلاً همين امسال چندين کوهنورد خارجي که در 3 تا 4 سال اخير با آنها صعودهاي مختلفي داشتهام، متأسفانه جان خود را از دست دادهاند. يکي از آنها با 10 صعود هشتهزاري امسال در اورست طنابش پاره شد و سقوط کرد. 2 کوهنورد چيني هم که هر کدام 11 صعود در کارنامه داشتند و من هم در 8 صعود با آنها همنورد بودم، و ديگري نيزيک کوهنورد کرهاي بود با 12 صعود که پس از صعود به اورست در مسير بازگشت جان خود را از دست داد. اين موارد اخير را عنوان کردم تا تصريح کنم به هيچ وجه نميتوانم مدعي شوم که قطعاً به اين باشگاه خواهم پيوست.
بين صعودها که به ايران باز مي گردي چه کار ميکني؟
کار ميکنم،درس، دانشگاه و تمرين.
آخرين بار که در ايران به کوه رفتي کي بود؟
سعي ميکنم در روزهاي تعطيل کوهنوردي کنم.
وسايل و تجهيزات کوهنورديت را از کجا تهيه مي کني؟ آيا براي هر صعود تجهيزات جديد تهيه مي کني؟
بيشتر وسايلم را از ايران تهيه مي کنم. در سالهاي قبل هم وسايلم را از تجهيزات دست دوم که در نپال يا پاکستان مي فروختند مي خريدم.
اولينها براي انسان هميشه در خاطره ميماند، از صعودهاي اولت چه چيزي را نگه داشتهاي؟
هنوز هم در صعودهايم از کفشي استفاده مي کنم که در صعود به اورست از آن استفاده کردم. عکس هاي مرا روي قلل ببينيد مشاهده مي کنيد که کفش هاي من همان کفش هاي قديمي است. الان ديگر کهنه شده است اما تعمير و دوباره استفاده ميکنم.
چرا کفش هاي جديد نمي گيري؟ آيا نمي شود کفش هايي که براي هر صعود استفاده مي کني را کنار بگذاري تا در موزه و يادگاري بماند؟مانند کاري که در فوتبال انجام مي دهند و کفش هاي فوتباليست هاي معروف را در موزه نگه مي دارند.
مي خواهم و دوست دارم اين کار را انجام دهم اما نمي شود. خريد يک کفش خوب هزينه زيادي مي خواهد چرا که يک کفش خوب حدود سه تا سه و نيم ميليون تومان است. الان وسايل خيلي گران است و تقريبا سه سال است لوازم جديد کوهنوردي نخريدهام.
گواهي صعود قله ها را چه سازماني ميدهد؟
دولت آن کشور اين مجوز و گواهي را صادر ميکند. وقتي مجوز صعود صادر شد يک افسر رابط به همراه کوهنوردان به کمپ اصلي مي آيد.پس از انجام شدن صعود هم عکس هاي صعود را بررسي و از شرپاها و کوهنوردان ديگري که در منطقه بودند پرس و جو مي کند. بعد از اينکه مطمئن شد اين صعود انجام شده تاييديه را امضا و مهر مي کند و از طريق اداره توريست گواهي را صادر ميکنند.
تغذيه در کوهها و در آن هواي سرد خيلي مهم است.تو به عنوان يک کوهنورد حرفه اي در کوه چه چيزي مي خوري؟
زياد دوست ندارم کنسرو و غذاي آماده بخورم به همين خاطر از تنقلاتي مثل پسته و بادام استفاده مي کنم. بيشتر از کمپ اصلي غذاهايي مانند نان، ماکاروني و کالباس خشک تهيه ميکنم.
چکاپ پزشکي ميشوي؟
قبل از صعودها هم از طريق فدراسيون پزشکي ورزشي و دکتر پورکاظمي چک مي شوم که خدا را شکر تا بحال مورد خاصي نبوده است.
حادثه در کوهنوردي براي کوهنوردان ايراني زياد پيش آمده است. آخرين مورد آن که بيش از بقيه در رسانهها و جامعه بازتاب داشت، حادثه تلخي ب.ئ که در برودپيک براي آيدين بزرگي، مجتبي جراحي و پويا کيوان به وجود آمد، در حالي که اين حادثه حتي واکنش جامعه غيرورزش را در پي داشت، از تو واکنش خاصي ديده نشد و در اين ميان برخي افراد به تو ايراد گرفتند که چرا چيزي در مورد آنها در سايت شخصي ات ننوشتي؟ يا به عنوان کسي که خودت کوهنورد بودي واکنش نشان ندادي، چه پاسخي داري؟
اينها که جان خودشان را در آن صعود از دست دادند هموطنان و دوستان خوب من بودند. در اين مورد که چيزي ننوشته ام بايد بگويم خيلي دوست ندارم به خاطر خوشايند ديگران چيزي در سايتم بنويسم، يا اين که کسي بدش بيايد چيزي ننويسم. علاقه اي به نوشتن در مورد چيزي که اطلاعاتم کامل نيست ندارم. پس از امور برنامه اعزام به چوآيو که تقريبا مقارن با ايام آن حادثه بود و پس از بازگشت، به ديدن خانواده اين دوستان رفتم ولي نيازي نبود که مساله را رسانهاي کنم.
و ديگر صحبتهايي که درباره تو وجود دارد. اين که قيچيساز حمايت ميشود، بقيه مستقل صعود ميکنند و ...
آنچه به عنوان کوهنورد مستقل يا غير مستقل را شنيدهام و در رسانهها خواندهام، اصلا خوب نيست. کوهنورد مستقل يا غير مستقل نداريم. وقتي کوهنوردي از ايران بيرون مي رود به عنوان نماينده ايران است. اينکه سم پاشيمي کنند که او مستقل است يا اين غير مستقل کار خوبي نيست. اگر ما کوهنوردان خودمان را حمايت نکنيم کسي از بيرون ما را حمايت نخواهد کرد.
در مورد تکنيک هايت براي صعود به قله هاي باقيمانده بگو.
راستش من از اين پس ديگر به صعود قله فکر نميکنم، بيشتر بر اين تمرکز دارم که در صعودهاي باقيمانده زنده بمانم. مهمترين اصل سلامتي است. مدتزمان صعودها برايم ارزش چنداني ندارد. موضوع خيلي حساس است. در اين کشور برايم زحمات زيادي کشيدهاند، فدراسيون، همنوردان، مربيان، دوستان، گروهها و خانواده اين همه برايم زحمت کشيدهاند تا به اين حد برسم، حيف است که اين زحمات را با بي احتياطي به يکباره هدر دهم. بنابراين در وهل? اول بايد زنده بمانم تا اين پروژه را تمام کنم و براي کشورم افتخار کسب کنم.
خانواده ات با اين همه خطراتي که براي شما وجود دارد کنار آمدهاند؟
راستش هر قدر که من تجارب زيادي کسب کرده باشم، بازهم خانواده هميشه نگران من است. با اين حال من از آنها سپاسگزارم که تا به حال در روند صعودها و فعاليتهاي من اثر منفي نگذاشته اند. درعوض من نيز تلاش ميکنم که مشکلآفرين نباشم.
ازدواج کرده اي؟
خير و فعلاً هم برنامهاي براي زندگي مشترک ندارم. به نظر من هيماليانوردي با اين موضوع جور درنميآيد! ما که در عرص? هيماليانوردي فعاليت ميکنيم، بهتر از هر کس ميدانيم که چه اندازه خطر کرده و با جان خودمان ريسک ميکنيم. بهطور متوسط شش ماه از سال ايران نيستيم و اين قطعاً زندگي زناشويي را تحتالشعاع قرار ميدهد. انشاءالله وقتي صعودهاي هشتهزاري تمام شد به اين موضوع هم فکر ميکنم!
صعودهاي برون مرزي قيچي ساز
1381- ماربل وال (6400 متر) - تيان شان قزاقستان
1382- گاشربروم 1 (صعود تا 7800 متر) - قره قروم پاکستان
1383- ديران پيک (7266 متر) - صعود تا 5500 متر - قراقروم پاکستان
1383- اسپانتيک (7027 متر) - کاراکروم پاکستان
1384- اورست (8848 متر) - هيماليا نپال
1384- آرارات (5137 متر) - ترکيه، صعود زمستاني
1385- نوشاخ (7492 متر) - هندوکش افغانستان
1387- برودپيک (8051 متر) - کاراکروم پاکستان
1388- پوبدا (7439 متر) - تيان شان قزاقستان، سرپرست تيم آذربايجان شرقي
1389- دائولاگيري (8167 متر) - هيماليا نپال - اولين ايرانيان صعود کننده
1389- نانگاپاربات (8126 متر) - قره قروم پاکستان
1390- کانچن جونگا (8586 متر) - هيماليا نپال - اولين ايراني صعود کننده
1390- گاشربروم 2 (8034 متر) - قره قروم پاکستان
1390- گاشربروم 1 (8080 متر) - قره قروم پاکستان
1391- آناپورنا 1 (8091 متر) - هيماليا نپال - اولين ايراني صعود کننده
1391- کي 2 (8611 متر) - قره قروم پاکستان
1391- ماناسلو (8163 متر)- هيماليا نپال
1392- ماکالو (8463 متر) - هيماليا نپال
قيچي ساز غير از صعود به اورست (از کمپ 4 تا قله جنوبي 8700 متر) تمامي صعودها را بدون استفاده از کپسول اکسيژن و بدون همراهي باربر ارتفاع انجام داده است.
صعودهاي داخلي
1378- سبلان (4811متر) - زمستاني
1378- دماوند (5671متر)- زمستان
1379- علم کوه (4850متر)- زمستاني - گرده آلمانها
1380- دماوند (5671متر)- زمستاني
1381- سبلان (4811متر) - صعود زمستاني يخچال شمالي سبلان