مرکز شهر تبریز در حسرت فضای سبز با وجود خشک و خالی ماندن محدوده 3 هکتاری کناری ارک
سالها پیش، تبریز، شهر از عشق لبریز این دیار شورانگیز، «ارک» بلند و صاحب جلالی داشت در قلب خویش و در داخل فضای سبزی زیبا و پارکی چشم نواز ، اکنون هم دارد، اما اینک از زخمه ی پهلوهایش، از درد به خود می پیچد.
روزگاری، تلاش میراث فرهنگی و اراده و خواست مردمش موثر واقع نشد و بالاخره حفاری های عمیق چندین متری برای احداث بناهای جدید در اطراف آن شروع شده تالار بی نظیرش تخریب شد و لودرها و بولدوزرها، تیغه بر پهلوی آن گذاشتند.و پارک کنار ارک نابود گشت چه درختانی در انجا بودند چه استخر آب زیبایی داشت این مکان تاریخی !!
سالها گذشت، بالاخره همه تسلیم شدند حتی خود ارک هم! بنای جدید در قالب ساختمانی مذهبی و محلی دیدنی و به غایت زیبا آماده گردید، شرق ارک، آنجا که خورشید تبریز هر روز صبح ابتدا به ارک سلام می کرد انوار دلنواز زردگون اش را بر چهره ی خاکستری آن می پاشید قامت همسایه ی جدید دیگری ایستاده و به مدد تکنولوژی و قدرت لایتناهی انسانی، بر ارک قدیمی و گِلی فخر می فروخت.
اما ای کاش کار به همین جا ختم می شد. سکوت دیرین و معنی دار مطبوعات، مردم و مسئولان شهر، آنچنان استمرار یافت که اینک جنوب شرق ارک هم در تسخیر لودرهاست. اینجا قانون «حفظ حریم آثار تاریخی» معنی ندارد، شاید هم محلی از اعراب ندارد!
چند صباحی می گذرد.
با دقت می نگرم،در کودکی از هجوم ماشین آلات سنگین تخریب و حفاری لودرها و بولدوزرها لذت می بردم و از اینکه می دیدم در چشم بر هم زدنی چگونه پیش تاخته و به عنوان «جاده صاف کن» عمل می کنند و اینکه چگونه آوار تخریب کرده و فرو می ریزندبر خود و انسان بودن خویش فخر می فروختم . . وقتی می دیدم که در لحظه ای کوتاه، خاک های بسیار جابجا می کنند احساس خوشی می کردم. اما چند صباحی است آن نوستالوژی و آن خاطرات شیرین، جای خویش را به نفرت و کدورت و عداوت داده است. چقدر از صدای تخریب لودرها به خود می لرزم. چقدر از اینکه آنها را در کنار «ارک» می بینم غمگین می شوم.
اینجا ارک است. ارک بلند تبریز! البته روزگاری بلند بود و در میان درختان نفس تازه میکرد مردم را کنارش میدید و سایه بانی برای آنها بود ولی اکنون در میان حصار آهن و بنای جدید نفسش به شماره افتاده است.
«ارک» خط قرمز شهر ماست! چقدر در عرصه ی مطبوعات از این عبارت تلخ «خط قرمز» سخن گفته و تحلیل کرده ایم؟! و چه تاسف بار که خط قرمز شهرِ از عشق لبریز، تا این اندازه بالا آمده است که نتوانی از احساس خویش نسبت به مشتی خاک و گل و سنگ بنویسی و برایش مرثیه بسرایی!
اینها همه حرف است و گزافه! چون سکوت برخی و روده درازی ما، سبب شد تا آن اژدهای آهنین و آن لودرهای دل چرکین، به نزدیکی دیواره اصلی ارک برسند! حالا دیگر سوله های آهنی هم طعنه به دیواره جنوبی ارک می زنند. خسته نباشید! واقعاً خسته نباشید!
ظریفی می گفت می خواهند در تبریز آثار تاریخی و باستانی بسازند! و ما اینها را به شوخی گرفتیم و خندیدیم. اما اکنون باور کردیم که اینجا آثار تاریخی می سازند. حالا شما می توانید این عبارت «آثار تاریخی» را به میل خویش تعبیر و تفسیر کنید. واقعاً خسته نباشید!
و این متن تابلوی زرد رنگی است که در محوطه «ارک بلند تبریز» و برای کارگران و رانندگان لودرها نوشته شده است. «خسته نباشید!»
حال نوبت جبران است نوبت جبران بی مهری هاست نوبت آن است که محوطه کناری ارک به پارک زیباییی تبدیل شود و این اراضی که 3 هکتار وسعت دارند با تملک و الصاق مغازه های ضلع غربی و شمال غربی ارک به پارک بزرگ ارک تبدیل گردند تا مرکز شهر و ارک تبریز از حسرت نبود فضای سبز خارج شوند و شاهد پارکی در شان ارک تبریز در هسته مرکزی شهر تاریخی تبریز باشیم
این همت عالی شورای شهر و شهردار تبریز و استاندار و امام جمعه تبریز را میطلبد تا با دست در دست هم دادن ارک تبریز را جانی دوباره بخشند