نوشته را بدون مقدمه با یک دعا آغاز میکنم؛خدایا توهین کنندگان به سایر ملت ها و اقوام را لعنت بفرما.
من ترکم.به ترک بودن خود افتخار میکنم.به کج فکری نسل گستاخ هم وطنانم که نگاه می کنم خنده ام میگیرد.من همان ترکی هستم که زمانی برای ناموس این مملکت به تنهایی سینه در مقابل گلوله سپر کرده ام تا این مردم از دنیا عقب مانده یکصدا مرا "ائشک"بنامند.آری من "ائشک"هستم."ائشک"هستم که اگر کسی به خاک کشورم چپ نگاه کند چشم چپ و راستش را یکی میکنم."ائشک"هستم که در جنگ کشورم با عراق از من ترک بیشتر شهید دادیم تا عرب خوزستانی.من "ائشک"سرزمینی هستم که پدرانم روزگاران فراوانی برایش افتخارها را در تاریخ به ثبت رسانده اند.منِ ائشک آن زمانی که عرب خوزستان برای نجات جانش با دستمال سفید و دایره و تنبک رنگی برای سرباز عراقی رقصید جانم را دادم تا عرب اینگونه از من تشکر کند:
نمیدانم شاید هم من اشتباه کرده ام.شاید هموطنانم از اینکه خاک خورده ام ولی خاک نداده ام ناراحتند.برای همین است که مرا "ائشک"خطاب میکنند.اصلا به "ائشک"خطاب کردن توسط هموطنانم افتخار میکنم میدانی چرا؟در زمان قاجار بعد از به توپ بستن مجلس توسط محمد علی شاه تبریزیها شورش کردند و بر علیه استبداد و شاه مستکبر قیام کردند.شهر توسط شاه و استعمار انگلیس محاصره شد ۶ماه تمام شهر در محاصره بود.قحطی و کمبود غذا بیداد کرد.اما مردم تسلیم نشدند .پیغام مردم شهر به محاصره کنندگان این بود. غذا تمام شده عیب ندارد یونجه میخوریم.یونجه هم تمام شود برگ درخت میخوریم ولی تسلیم نمیشویم.همه جا پیچید ترکها "ائشک"شده اند کاه و یونجه می خورند.ولی از آن زمان تا به امروز آیا کسی پرسید که چرا ترک یونجه خورد؟آیا برای سربلندی میهنش نبود؟آیا برای نجات کشورش نبود؟آری این حوالی زیادی که خوب باشی خر فرضت میکنند.نمیخواهم سیاسی حرف بزنم.سیاست بماند برای اهلش.من از خود میگویم.از بازی فوتبالی که برایم به مراسم عزا تبدیل شد.مادرم نگاهم میکرد.از من پرسید: «پسرم تیمت بد بازی میکند تو برای چه گریه میکنی؟مگر آنها خوب یا بد باشند به تو چه میرسد؟»ندانست که این اشک ها به خاطر توهین های ناموسی و قومیتی هموطنانم بود نه برای فوتبال.میدانستم اگر حقیقت را بگویم او نیز کنارم اشک خواهد ریخت دروغی دست و پا کردم تا اشک های مادرم را نبینم.آری من ترکم."ائشک"سرزمین مادریم ایران.
با گذشت هر روز از عمر بشر بر روی کره ی خاکی ، زندگی این موجود عجیب رو به پیشرفت می رود.افت و خیز های فراوانی دارد ولی با شیب ملایم رو به بالا میرود.زندگی جریان دارد.من در این جهان زندگی میکنم.خداوند در آیه ای از آیات نورانی قرآن می فرماید« و من آياته خلق السموت و الارض و اختلاف السنتكم و الوانكم ان فى ذلك لايات للعالمين »آری تفاوت انسان ها در زبان و رنگ از نشانه های حکمت پروردگاری است.حتما خدا میدانسته در روزگارانی که کل دنیا به شدت با نژادپرستی و قوم گرایی مقابله میکند در کشوری مثل ایران همدل می شوند تا دلاورترین مردم کشورشان را "ائشک"بنامند.به راستی فوتبال چیست؟یک سرگرمی و تفریح؟یک تجارت؟یا یک بهانه برای ایجاد پیوند مهر و محبت میان شهر ها و کشورهای مختلف؟منِ ترک در قرنی زندگی میکنم که دیگر سیاه و سفید در کشورهای پیشرفته اروپایی معنایی ندارد.حتی آلمانی ها هم احترام به دیگران را یاد گرفته اند.ولی در کشور خودم هموطنانم از کوچک ترین موقیعت ها استفاده میکنند تا مرا تحقیر و تمسخر کنند.از جوک های عامیانه و رسانه ملی بگیر تا فوتبال لعنتی آن.این است مزد جانفشانی های من در راه وطنم؟
یادم نمی رود بازی مابین آث میلان و یک تیم ایتالیایی دیگر را که به خاطر شعارهای نژادپرستانه در آن بازی ، بازیکنان زمین بازی را ترک کردند تا پیغام مهمی را به جهانیان برسانند.یادم نمی رود بازی بارسلونا با رقیبش که تماشاگران تیم حریف به سمت دنی آلوز مدافع سیه چهره بارسلون موز پرتاب کردند و او با آرامش خاطر موز را برداشته و در جریان بازی خورد تا مشت محکمی بر دهان متعفن نژادپرست کوبیده باشد.و البته فراموش نخواهم کرد که از شمال تا جنوب ،از شرق تا غرب کشورم هرکجا که رفتم تا فهمیدند ترکم نیشخند منزجرکننده ای بر لبانشان غنچه بست.آری این گونه جهان پیشرفت میکند و کشورم پسرفت.چون مردمانی دارد که لیاقت رفاه و پیشرفت را ندارند. کاری به دعوای پان ها ندارم.من پان نیستم بلکه ترکم.به ترک بودنم هم افتخار میکنم.یعنی نه فقط منِ ترک بلکه هر شخصی به قومیت خود افتخار میکند.به هر قومیت و رنگ و نژادی هم احترام میگذارم.احترامی که انتظار متقابل از طرف مقابلم دارم.ولی در مملکتی که نه تنها این احترام دیده نمی شود بلکه هر روز بر شدت توهین ها افزوده میگردد چگونه سرم را بالا بیاوریم؟چگونه به ایرانی بودن خود افتخار کنم وقتی هموطنانم مارا اینگونه تحقیر میکنند؟بر فرض اینکه فلان پان کاری را انجام داده ،آیا من شایسته ی توهین هستم؟اگر خدای نکرده دوباره در این مملکت جنگ و نزاعی رخ داد،چگونه سینه سپر کرده و از کسانی که تا همین دیروز به من میخندیدند دفاع کنم؟آری امروز من شرمسارترین آدم روی زمینم.نه به خاطر قومیتم بلکه برای هموطن بودن با عده ی زیادی آدم نما!!
هواداران عزیز همانطور که خود شاهد و ناظر بودید ، در بازی تیم محبوبمان تراکتور در مقابل ملوان ،هواداران این تیم به شدت توهین های قومیتی و ناموسی را در دستور کار خود قرار داده بودند.جالب اینجاست که آقای فلانی در کمیته انظباطی در مصاحبه ای اعلام کرده که این توهین ها آنقدر ها هم رکیک نبوده است.نمیدانم شاید هم ما معنای رکیک بودن را به خوبی درک نکرده ایم.البته ما در مملکتی زندگی میکنیم که لقب "ائشک"برای ترک زبانانش جایز می باشد و اصلا توهین محسوب نمی شود چه برسد به رکیک بودنش.مسلمان شیعه بودن در مملکتی که به آیه ی قرآنش عمل نمیشود چه معنایی دارد؟هموطن بودن در چنین مملکتی وقتی اینگونه قوم اصیل خود را مورد هجمه توهین ها قرار میدهند چه معنایی دارد؟در چنین کشوری انسان بودن به چه معناست؟کمیته انضباطی عرضه مقابله با گستاخان افسار گسیخته را ندارد.از وزارت ورزش ،رییس جمهور و رهبر عزیز کشورمان درخواست رسیدگی داریم.به کدام دلیل 9000 نفر این جرئت را به خود میدهند که در مقابل رسانه ی ملی اینگونه تعفن خوری کنند؟جوابش روشن است.زیرا که در گذشته هیچ جوابی بر آن ها داده نشده است.بهانه می آورند و میگویند مانیز در بازی رفت ، دو ساعت مانده به شروع بازی به آن ها توهین کرده ایم.اولا اینکه مردان مومن ، شما از دوساعت مانده به بازی در استادیوم تیم حریف چکار میکرده اید؟دوما اصلا دو ساعت مانده به بازی چندصدنفر هوادار تراکتور در ورزشگاه بود که اصلا بخواهند توهین کنند؟سوما با فرض درست بودن حرف هایتان شما چرا از اول تا آخر بازی کل ترک ها را به فحش بستید؟آن ها ادب نداشتند ادب و فرهنگ شما کجا رفته بود؟آن ها دو دقیقه فحش دادند شما چرا با شدت هزار برابر مقابله به مثل کردید؟آن ها به هواداران تیمتان توهین کردند شما چرا به همه ی ترک های ایران توهین کردید؟آیا یک مسابقه فوتبال ارزش این را داشت که با ناموس و قومیت ترک های سرزمینتان بازی کنید؟نمیدانم شاید هم ارزشش را داشته باشد.کافیست به ندای درونتان گوش دهید.
یعنی دیگر خاک بر سر مااگر نتوانیم از کوچک ترین حق خود یعنی آدم بودن دفاع کنیم.از راه فوتبال توهین کردند از همین راه فوتبالی دفاع خواهیم کرد.روز جمعه تراکتور محبوبمان برابر پدیده بازی دارد.به دو دلیل باید به ورزشگاه بیاییم.اول آنکه تیم پدیده گربه سیاه تیم های آذربایجان شده و در چهار بازی که با نمایندگان آذربایجان داشته هر 4تا را با پیروزی به پایان رسانده است.در شرایطی که تیم محبوبم تراکتور با 4 رقیب قدرتمند در رقابت است نمیگذارم گربه سیاه باز هم مانع اوج گرفتن تیمم شود.در چنین اوضاعی که تیم های حریف با داشتن بهترین امکانات سخت افزاری و مدیریتی و حمایت مدیران و مسوولان فدراسیون حرکت رو به جلو دارند نمیگذاریم تیممان احساس غربت کند.بازیکنان و مربی تیممان باید بدانند همه جوره پشتشان هستیم.برای همین از زیرسنگ هم که شده 70000 برادر پیدا خواهیم کرد تا برای حمایت از تیم به استادیوم بیاییم.دوم اینکه از هویت خود دفاع کنم.توهین های فراوانی در بازی مقابل ملوان به همه ی ترک های ایران شد.برای دعوا نمی آییم.نمیخواهیم جواب های را با هوی بدهیم.نمیخواهیم قضیه را سیاسی کنیم که کار به جاهای باریک کشیده شود.صرفا برای دفاع از حق خود خواهیم آمد.میدانیم که کمیته انضباطی عرضه ی برخورد قاطع با این توهین ها را ندارد.می آییم تا دوباره یک شعار را با تمام وجود بر سر هر نژادپرستی فریاد بزنیم تا کر شود گوش آن کس که چشم دیدن ما را ندارد:
آری میدانم تو هم مثل من سراسر وجودت را بغض و امید گرفته است.بغض از نامهربانی ها وامید به تمام شدن این نامهربانی ها.ولی یک بار برای همیشه باید اراده کنیم.باید اطلاع رسانی کنیم.در این مسابقه اسم پدیده نیست که ما را به استادیوم خواهد کشاند.غیرتمان هست که لکه دار شده است.زمان و روز بازی ،اهمیت بازی و اینکه چرا این بازی یک مسابقه ی مهم و خاص است را به همه ی دوستان و آشنایانتان خبر دهید.وظیفه ی ما که در فضای مجازی حضور داریم اطلاع رسانی به افرادی است که دسترسی ندارند.
دیگر پولش برایم مهم نیست.سرمای ورزشگاهش و بدرفتاری مامورینش برایم مهم نیست.من اگر در این بازی حاضر نشوم کی میخواهم بیایم؟بازی با تیم های مدعی که چه بیاییم وچه نه استادیوم پر خواهد شد.مهم این است که نشان دهم در این بازی برای دفاع از خودم آمدم.روز جمعه از خودم حمایت میکنم.اگر قرار است سالی یک بار به ورزشگاه بیایم ترجیح میدهم این یک بار برای همین بازی باشد.می آیم تا نشان دهم ترک نمرده که بخواهید این گونه او را به سخره بگیرید.می آیم تا فریاد های یاشاسین وطنم دوباره کمر بدخواهش را خم کند.می آیم تا سیلی محکمی بر صورت فدراسیون نشین ها خوابانده باشم که اگر قرار است اتحاد ملی به خاطر یک بازی شکسته شود همان بهتر که کاسه کوزه هایتان را جمع کنید.فوتبالی را که انسایت را زیر پا بگذارد نمیخواهیم.می آییم تا دوباره اتحادمان را نشانتان دهیم.شوخی که نیست.پای دفاع از هویتمان در میان است.این بار نه برای فوتبال و نتیجه.بلکه برای هویت خودمان فریاد خواهیم زد: یاشاسین آذربایجانیم
نویسنده مقاله : Miladsdd
دوستان با توجه به رسالت وبلاگ مبنی بر دوری از سیاسی کاری لطفا در بیان نظرات خط قرمز ها را مراعات فرمائید تا نظرتان تایید گردد و به نمایش گذاشته شود